سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه پیش از آزمودنِ [کسی] تسلیم اطمینان شود، خود را در معرض هلاکت و عاقبت رنج آلود، قرار داده است. [امام جواد علیه السلام]
جند المهدی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تفسیر آقا 8

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(40): جاودانگی اعجاز قرآن
 

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ‌پنجم تفسیر قرآن خود، به تبیین جاودانگی اعجاز قرآن پرداختند.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان در خصوص جاودانگی اعجاز قرآن است که در ادامه جلسه بیست ‌و پنجم تفسیر ایشان بیان شده است؛

قرآن را یک کسی که آشنا به فنون فصاحت و بلاغت و اهل بیان و سخنوری نیست، شاید وقتی نگاه می‌کند، تفاوت او را با یک سخن عربی، بخصوص اگر آن سخن عربی دارای زر و زیورهای بیانی باشد، چندان نمی‌فهمد، اما آن کسانی که خودشان اهل سخنوری بودند، همین که سخن قرآن مطرح می‌شد آنها می‌دیدند یک چیز فوق‌العاده‌ای است و از نوع کار آنها نیست. ایمان می‌آوردند.

البته بعضی هم که خیلی لجوج و عنود بودند یک چیزی می‌گفتند و ایمان نمی‌آوردند، بالاخره:

هر درونی کو خیال‌اندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد

 مقام معظم رهبری
قرآن را یک کسی که آشنا به فنون فصاحت و بلاغت و اهل بیان و سخنوری نیست، شاید وقتی نگاه می‌کند، تفاوت او را با یک سخن عربی، بخصوص اگر آن سخن عربی دارای زر و زیورهای بیانی باشد، چندان نمی‌فهمد،

این هم یک نکته در مورد معجزه بودن قرآن، و نکته‌ی دیگر در این باب این است که: وقتی خود آن حقیقت و پدیده (یعنی قرآن) معجزه است، لازمه‌اش جاودانگی است و فرق می‌کند با یک عمل معجزآسا در یک زمان خاص.

فرض کنید: حضرت موسی (ع) که معجزه کرد و با عصای خودش در یک بخشی از بحر احمر آبها را پس زد راه خشکی را باز کرد و مردم را از آنجا عبور داد، این معجزه است، اما این معجزه یک حادثه بود و تمام شد، لکن قرآن جاودانه است. و این جاودانگی قرآن با جاودانگی دین مرتبطند و چون دین اسلام دین آخر و دین جاودانه است، پس معجزه‌ی او هم باید معجزه‌ی جاودانه و همیشگی باشد، و لذا اعجاز را در خود قرآن قرار داده‌اند.

پس اینکه عرض کردیم می‌فرماید: فأتوا بسوره من مثله: یک سوره‌ای ازاین قبیل بیاورید، این منحصر به زمان صدر اسلام نیست، بلکه همین الان هم یک چنین چیزی وجود دارد و چون الان هم نمی‌توانند این کار را بکنند، در حالی که اهل زبان اعتراف دارند به اینکه قرآن یک چیز فوق‌العاده‌ و برجسته‌ای هست، پس بنابراین: معجزه بودن قرآن حتی بعد از گذشت چهارده قرن همچنان به قوت خود باقی است.

کسانی از اهل معرفت و اهل دانش را در کتاب‌ها ذکر کرده‌اند که در مقابل قرآن خضوع داشتند، یک نویسنده و شاعر فصیح بزرگ مسیحی در همین زمان‌های نزدیک به زمان ما به نام شبلی شمیل بود که شاید گرایش‌های مادی هم داشت و من حالا خصوصیاتش را در ذهن ندارم. همین شاعر ادیب مسیحی یا قصیده‌ی مفصلی درباره‌ی قرآن و درباره‌ی پیغمبر ما دارد که یک بیتش این است:

 رهبر معظم انقلاب
آن کسانی که خودشان اهل سخنوری بودند، همین که سخن قرآن مطرح می‌شد آنها می‌دیدند یک چیز فوق‌العاده‌ای است و از نوع کار آنها نیست. ایمان می‌آوردند.

انی وان اکن لم ادین بدینه هل اکفرن بمحکم الایاتی

من اگر چه به دین او اعتقادی ندارم آیا می‌توانم کفر و انکار بورزم به این آیات محکمه‌ی قرآن. او یک عرب مسیحی است، اعتقادی هم به قرآن ندارد و بالاخره هم قبول نکرده، یعنی برحسب آنچه که ظواهر قضیه نشان می‌دهد، همان رسوبات و همان چیزهایی که غالباً جلو اذعان و ایمان حرکت صحیح انسان را می‌گیرد، جلو او را هم ظاهراً گرفته، شاید هم در خفا ایمان آورده که ما خبر نداریم.

اما می‌گوید من حقایق قرآن را نمی‌توانم انکار کنم، یعنی او که در قرن چهاردهم هجری زندگی کرده، چرا نزدیک به چهارده قرن به نزول قرآن این اعتراف را می‌کند؟ چون خودش هم اهل زبان است، هم عارف است و هم واقف است، لذا وقتی نگاه می‌کند به قرآن می‌فهمد که این کتاب چقدر مهم است. یا آن توماس کارلایل معروف انگلیسی که ظاهراً اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 می‌زیسته، درباره‌ی قرآن کتاب دارد و مفصل حقایق قرآن را گفته البته او اهل زبان نیست و احتمالاً مثل ما که خیلی با لفظ و زیبائی‌های لفظی انسی نداریم و ممکن است نفهمیم، او هم از الفاظ قرآن چیزی نفهمیده، اما از مفاهیم و معانی قرآن چیزهایی فهمیده.

یا همین جان‌دیون فورد انگلیسی معروف که در این اواخر حدود 30 ، 40 سال پیش مرحوم غلامرضا سعیدی مترجم معروف، کتابش را ترجمه کرد، بنام عذر تقصیر به پیشگاه محمد، همه‌ی اینها غیر مسلمان و مسیحی هستند و چون خودشان اهل دانش و بینش هستند، وقتی نگاه می‌کنند به حقایق قرآن و محکمات آیات این کتاب را می‌بینند، تشخیص می‌دهند که این حقایق مربوط به ذهن محدود بشر نیست. و لذا غیر قابل انکار است و این خودش معجزه‌ی جاودانه‌ی قرآن و جاودانگی اعجاز قرآن است.

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
همه‌ی فصحا و بلغای عرب که پیرامون علوم مختلف ادبی عرب کتاب نوشتند، در جاهای مختلف به قرآن استشهاد می‌کنند؛ یعنی هرجا که می‌خواهند زیبائی جمله یا عبارتی را ثابت کنند، استدلال می‌کنند به آیه قرآن و می‌گویند قرآن اینطور بیان کرده است

اما نکته‌ی آخر درباب معجزه بودن قرآن از جهت لفظ را که اشاره کردند چند جمله‌ای می‌گویم: چون در یک سخن مفاهیم را هم می‌توان با الفاظ معمولی و غیرزیبا و غیرهنرمندانه ادا کرد و هم می‌شود انسان مفاهیم را با الفاظ زیبا ادا بکند و الفاظ قرآن زیباترین الفاظ است.

همه‌ی فصحا و بلغای عرب که پیرامون علوم مختلف ادبی عرب کتاب نوشتند، در جاهای مختلف به قرآن استشهاد می‌کنند؛ یعنی هرجا که می‌خواهند زیبائی جمله یا عبارتی را ثابت کنند، استدلال می‌کنند به آیه قرآن و می‌گویند قرآن اینطور بیان کرده، یعنی قرآن معیار و استاندارد زبان عرب است و هیچکس تردید ندارد که وقتی چیزی در قرآن آمد، این در اوج زیبایی و صحت و اتقان است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:17 عصر )
»» تفسیر آقا 7

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(41): زیبایی الفاظ و آهنگین بودن لحن در قرآن

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ‌پنجم تفسیر قرآن خود، به تبیین زیبایی الفاظ و آهنگین بودن لحن در قرآن پرداختند.

مقام معظم رهبری

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان در خصوص زیبائی الفاظ و آهنگین بودن لحن در قرآن است که در ادامه جلسه بیست ‌و پنجم تفسیر ایشان بیان شده است؛

پس یک مطلب زیبائی الفاظ است و مطلب دوم آهنگین بودن، سخن بدون سبک آهنگ شعری است، یعنی سخن آهنگین است و یک طنین ویژه‌ای در همه‌ی کلمات قرآن وجود دارد و هیچ آیه‌ای از آیات قرآن را انسان پیدا نمی‌کند که این خصوصیت را نداشته باشد.

 مقام معظم رهبری
یک طنین ویژه‌ای در همه‌ی کلمات قرآن وجود دارد و هیچ آیه‌ای از آیات قرآن را انسان پیدا نمی‌کند که این خصوصیت را نداشته باشد.

مثلاً یک نوع طنین خاصی و یک نوع آهنگ خاص و یک نظم و نسق خاصی در همه جای قرآن هست. البته وزن مخصوصی ندارد، اما آن حالات آهنگین در همه‌ی عبارات و جملات و حتی کلمات قرآن وجود دارد که این آهنگ غیر از اوزانی است که در اشعار عرب با اشعار فارسی هست، یا اشعار اروپایی که شکل وزنی‌ مخصوص خودش را دارد، مثلاً اشعار انگلیسی یک وزن مخصوصی دارد که سبک وزن‌های ما نیست، اما وزن قرآن از این نوع اوزان نیست، بلکه یک شکل خاص و یک آهنگ ویژه‌ای است که انسان وقتی آیه قرآن را بخواند آن راحس می‌کند، البته مشروط بر اینکه کلمات را بتواند از هم تفکیک کند.

بعضی هستند که وقتی قرآن می‌خوانند، چون معنایش را نمی‌فهمند کلمات را از هم تفکیک نمی‌کنند، یک کلمه را به یک کلمه‌ی دیگر وصل می‌کنند آنوقت آن آهنگین بودن قرآن را درک نمی‌کنند، در حالی اگر یک حداقل اشرافی به معنای داشته باشد که الفاظ و جملات را بتواند ازهم جدا بکند، آن وقت آهنگین بودن قرآن کاملاً بدست می‌آید و نکته‌ی بعدی در آن جنبه‌ی لفظی است که در همه‌ی ابواب به زیبائی سخن گفته.

مثلاً درباب شعر: شعرای عرب می‌گویند اوج شعری فلان شاعر آن جایی است که راجع به جنگ سخن می‌گوید، لذا وقت وارد چیزهای دیگر شعرش بشود از اوج می‌افتد، اما اوج شعری فلان شاعر دیگر، آن وقتی است که در بزم سخن می‌گوید، که وقتی از بزم بیرون می‌آید، تا وارد زندگی‌ معمولی یا رزم بشود، شعرش از اوج می‌افتد.

در فارسی هم همینطور است،‌مثلاً لحن حماسی و سخن زیبای فردوسی در میدان‌های مشخص اوج می‌گیرد اما مثنوی سعدی که همان کتاب بوستان سعدی است، و درباره‌ی مسائل حکمت‌آمیز حرف می‌زند، وقتی وارد رزم می‌شود که می‌خواهد بگوید من هم می‌توانم مثل فردوسی سخن بگویم و شروع می‌کند به گفتن، همه‌ی کسانی که با سعدی و زبان سعدی آشنا هستند، می‌گویند ای ‌کاش این سخن را سعدی نگفته بود.

یعنی همین که گفته ما حالا می‌گوئیم و وارد میدان شده، همین کار را خراب کرده، چون سخن رزم و میدان جنگ کار سعدی نبوده، و لذا اگر به همان سخنان حکمت‌آمیز در بوستان بسنده می‌کرد برایش بهتر بود، یا مثلاً حافظ شیرازی که خداوندگار زبان غزل است و هیچ غزلی بهتر از غزل او معنی ندارد، در آخر دیوانش چند قصیده‌ای هم هست که آدم وقتی آن قصیده‌ها را می‌بیند، آرزو می‌کند که ای‌ کاش حافظ اینها را نمی‌گفت: شعرای عرب هم همینطورند.

 رهبر معظم انقلاب
قرآن اوج زیبایی وهنرش مرّ واقعیت است، یعنی در متن واقع و بدون یک ذره خیال‌پردازی بیان شده است و این از آن جهات معنوی اعجاز قرآن است که امکان ندارد بشر بتواند به این زیبائی دور از دروغ‌پردازی و خیال‌پردازی سخن بگوید و تمام داستانه‌ای قرآن همین‌طور است!

در میان شعرای عرب می‌گویند مثلاً: فلان شاعر وقتی سواره است خوب شعر می‌گوید. یعنی وقتی پشت ‌زین اسب نشسته، وقت شعر گفتن اوست، لکن قرآن اینطور نیست و در همه‌ی بخش‌ها آن روح زیبائی خودش را دارد، یعنی آنجا که آیات عذاب را بیان می‌کند، درست مثل همان جایی است که نعیم بهشت را دارد بیان می‌کند و آن‌جایی که حال کفار را می‌گوید به همان زیبایی است که حال مؤمنین و حال اهل بهشت را بیان می‌کند.

آنجا که از زهد و بی‌اعتنایی دنیا سخن می‌گوید، همانقدر زیباست که ماجرای دنبال کردن زن عزیز مصر یوسف را در اطاق خلوت بیان می‌کند، تا بلکه این جوان زیبارو را بتواند به چنگ بیاورد و یوسف هم در اوج زیبائی و جوانی از چنگ آن زن عاشق و مشتاق دل از کف‌داده داشت می‌گریخت. قرآن وقتی این منظره‌ی عاشقانه را ترسیم می‌کند، با همان زیبایی است که راجع به بی‌اعتنایی دنیا می‌گوید: انما الحیوه الدنیا لعب و لهو (محمد - 36) یعنی میدان‌ها و صحنه‌ها و ساحت‌های مختلف و مضمون، هیچ تفاوتی نمی‌کند در اینکه لفظ زیبا باشد. اینها زیبائی‌های لفظی و غیر از این، باز هم جهات زیبائی لفظی هست که من حالا نمی‌خواهم آنها را به تفضیل بگویم.

اما در جنبه‌ی معنا: شعر را وقتی شما نگاه می‌کنید، زیباترین شعر آن است که خیال‌آمیزترین و از واقعیت دورترین باشد، یعنی اگر بخواهند در نهایت زیبایی شعر بگویند، بایستی یک قدری از واقعیت‌ها فراتر بروند و با خیال آمیخته کنند.

می‌گویند چرا نظامی گنجوی در این چند منظومه و مثنوی‌های پنجگانه که اسمش خمسه‌ی نظامی است، به سراغ لیلی و مجنون، یا مثلاً به سراغ خسرو و شیرین و اسکندرنامه رفته؟ و یک آدم حکیمی مثل حکیم نظامی چرا به سراغ داستان پیغمبران و داستان‌های صدر اسلام و جنگ‌های پیغمبر نرفته؟ جواب می‌دهند اگر می‌خواست سراغ آن حقایق تاریخی و حقایق مقدس برود، نمی‌توانست خیال انگیزی کند و مچش را می‌گرفتند تفسیر به رأی کردی، اما درباب خسرو و شیرین هرچه گفت گفته و هرچیزی به ذهنت بیاید که می‌توانی زیباتر تصویر کنی، میدان آزاد است بگو.

اصل داستان هم معلوم نیست چقدر درست باشد، تا چه رسد به زیورها و حواشی؟ یا داستان و منظومه لیلی و مجنون نظامی هم همینطور است، اگر بخواهند متن واقع را بیان کنند، نمی‌توانند شعر بگویند. نظامی در همین منظومه‌ی لیلی و مجنون به پسرش خطاب می‌کند:

در شعر مپیچ و در فن او چون اکذب اوست و احسن او

می‌گوید سراغ شعر نروید چگونه بهترین شعر، دروغترین شعر است، برای اینکه خیال‌پردازی و دروغ‌پردازی بطور طبیعی در آن وجود دارد. اما قرآن اوج زیبایی وهنرش مرّ واقعیت است، یعنی در متن واقع و بدون یک ذره خیال‌پردازی بیان شده است و این از آن جهات معنوی اعجاز قرآن است که امکان ندارد بشر بتواند به این زیبائی دور از دروغ‌پردازی و خیال‌پردازی سخن بگوید و تمام داستانه‌ای قرآن همین‌طور است!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:17 عصر )
»» تفسیر آقا 6

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(42): توضیحی پیرامون انذار و تبشیر

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به توضیحی پیرامون انذار و تبشیر در قرآن پرداختند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ،رهبر معظم انقلاب اسلامی

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان در خصوص انذار و تبشیر است که در جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

حاصل این جمله در حقیقت انذار و ترساندن است که من در پایان بحث امروز راجع به انذار و تبشیر بحث کوتاهی را عرض خواهم کرد. حالا پیرامون همین جمله مقداری توضیح می‌دهم: اما « وقود» به معنای آتش‌گیره است و قاعدتاً آتش قائم به یک جسمی است، یعنی شما یک جسمی را می‌سوزانید شعله و حرارت آتش بر اثر سوختن آن جسم بوجود می‌آید.

 «وقود»
لذا شما درستش را بدانید که «وقود» یعنی به معنای «ما یتقد فی‌النار» است، یعنی آنچه که در آتش مشتعل می‌شود و می‌سوزد

حالا آن جسم یا غلیظ است مثل هیزم و یا جسم رقیق‌تری مثل گاز فرض کنید، به هر حال یک جسمی در شرایط خاصی احتراق پیدا می‌کند. و این احتراق همان آتش است که سوزندگی و روشنایی و اشتعال و این چیزها را با خودش دارد.

«وقود» یعنی همان ماده و همان جسمی که مایه سوزاندن آتش است و بعضی همین را با آتش‌زنه اشتباه کردند! یعنی آن چیزی مثل تراشه یا پوشالی که آنرا روشن می‌کنند تا اجسام حول و حوش او آتش بگیرد و این اشتباه، یک اشتباه در فهم مراد قرآن را پشت سر خود دارد که من حالا نمی‌خواهم آن اشتباه را بگویم، و لذا شما درستش را بدانید که «وقود» یعنی به معنای «ما یتقد فی‌النار» است، یعنی آنچه که در آتش مشتعل می‌شود و می‌سوزد.

بنابراین: آن آتشی که در قیامت هست و آن چیزی که در آن‌ آتش می‌سوزد چیست؟ می‌فرماید: او جسم آدمی و سنگ است و در رابطه با آدمی، آیات بسیاری از قرآن به این معنا تصریح دارد که جسم آدمی در دوزخ می‌سوزد و تأویل بردار هم نیست. کلما نزجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها لیذوقو العذاب (56 - نساء).

 رهبر معظم انقلاب
آیات بسیاری از قرآن به این معنا تصریح دارد که جسم آدمی در دوزخ می‌سوزد و تأویل بردار هم نیست. کلما نزجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها لیذوقو العذاب

یعنی وقتی که پوست‌های اینها بر اثر آتش می‌سوزد، ما پوست دیگر به جسم آنها می‌رویانیم تا حرارت آتش و شکنجه را بچشند. یا در دعای کمیل هست که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

وهذا ما لا تقو له السموات و الارض یا سیدی فکیف بی: آتش دوزخ تو چیزی است که آسمان و زمین طاقت آنرا ندارند تا چه رسد بمن، یعنی تعبیرات روشنی است که نیازمند توضیح بیشتری است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:16 عصر )
»» تفسیر آقا 5

ر قرآن مقام معظم رهبری(43): بحثی پیرامون «والحجاره»

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به بحثی پیرامون «والحجاره» در قرآن پرداختند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان پیرامون «والحجاره» در قرآن است که در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

وقودها الناس آدمی است

بهرحال انسان گناهکار و انسان کافر و انسانی که از زحمت خدا محروم شده با اعمال خودش برای خود دوزخی فراهم آورده و در آن آتش می‌سوزد. پس: وقودها الناس آدمی است و بعد از آن: والحجاره یعنی سنگ است که در معنای سنگ حرف‌های گوناگونی گفته شده:

بعضی‌ گفته‌اند، منظور از سنگ در اینجا، همان بت‌های سنگی است که کفار آنها را عبادت می‌کردند که همچنان در طول تاریخ این بت‌های سنگی وجود داشته و امروز هم هست. بعضی هم اینطور حدس زده‌اند که منظور از این سنگ در آیه قرآن، سنگ‌های قیمتی و جواهراتی است که انسان‌ها آنها را در دنیا زینت گمان می‌کند و مایه تفاخر خودش به حساب می‌آورد، ولذا چون همه‌ی اینها مغضوب خدا هستند، خداوند آنها را می‌سوزاند که البته دلیلی نیست که مراد از «والحجاره» اینها باشد.

بعضی هم گفته‌اند منظور از سنگ، آن دل‌های آدمیانی هستند که یاد خدا را در دلها‌یشان راه نمی‌دهند و در مقابل خدای متعال خضوع نمی‌کنند، یعنی مثل سنگ هیچ موعظه و هیچ سخن حقی در آنها اثر نمی‌گذارد و آن کسانی که قائل به هر یک از این سه معنا هستند، برای تعبیر و تفسیر خودشان یک معنای رمزی را در نظر دارند و یک شاهدی هم از قرآن برای این سخن‌شان ذکر می‌کنند.

اما اینکه گفتیم دلیلی ندارد، یعنی دلیلی نداریم که مراد از سنگ در اینجا همان چیزی باشد که آنها می‌گویند، والاّ مثلاً آن معنای اول که گفتند مراد از سنگ‌ همان بت‌هاست.

انکم و ماتعبدون من دون‌الله حصب جهنم (انبیاء - 95): این خطاب به کفار است

آیه‌ای در قرآن داریم که: انکم و ماتعبدون من دون‌الله حصب جهنم (انبیاء - 95): این خطاب به کفار است، یعنی شما و آن چیزهایی که غیر از خدا می‌پرستید همه‌ی شما با هم در جهنم خواهید سوخت و این را دلیل گرفتند برای اینکه منظور از حجاره همان بت‌های سنگی است، در حالی که می‌دانیم همه‌ی چیزهایی که می‌پرستیدند از جنس سنگ نبودند، بلکه از جنس چوب و چیزهای دیگر هم ممکن بود باشد.

ولذا این آیه در قرآن هست، اما این آیه دلالت بر این ندارد که مراد از حجاره در اینجا همان بت‌های سنگی باشد، یا آن کسانی که می‌گویند مراد سنگ‌های قیمتی است، یک معنای رمزی در نظر دارند و آن همان چیزی است که اشاره شد.

این سنگ‌های قیمتی برای اشراف و مترفین و پولدارهای دنیا در طول زمان، همواره یک وسیله‌ی تفاخری نسبت به دیگران بوده که به آنها علاقه‌ی وافری داشتند و همان‌طور که شنیدید و می‌دانید الماس‌های گران‌قیمت، یا برلیان‌ها و زمردهای آنچنانی را به سر و روی خودشان می‌آویختند برای اینکه تفاخر کنند به انسان‌های دیگر، یعنی صرف یک چیز زیبایی‌آور مورد نظر نیست، زیرا ای بسا یک چیز دیگری مثل گل شخص را زیباتر از همراه داشتن یک زمرد می‌کند، اما زمرد از حیث گران‌بها بودن مورد نظر است، یعنی برای پولدارها و برای برخورداران از ثروت مایه تفاخر است، ولذا آن کسانی که گفتند این سنگ‌ها در آتش دوزخ سوخته خواهد شد.

در واقع برای نفی این بعد و این جنبه‌ی حجاره یک چنین معنای رمزی و سمبلیکی را از قرآن درآوردند. حالا با توجه به اینکه ما این معنای سمبلیک را قبول داریم و می‌پذیریم که وقتی این وسایل قیمتی مایه تفاخر انسانی بر انسان دیگر شد و انسان‌ها را در مقابل آنها به تحقیر کشاند، این چیز بدی است، اما دلیل بر این نمی‌شود که معنای حجاره در این آیه شریفه مثلاً همان جواهرات باشد.

یا آن کسانی که گفته‌اند منظور دل‌های سخت است در این رابطه هم آیاتی در قرآن هست که می‌گویند: ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره اواشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار (بقره - 73).

از سنگ گاهی آبی می‌جوشد، اما از دل‌های اینها هیچ خیری نمی‌جوشد

دل‌های اینها مثل سنگ است. یا سخت‌تر از سنگ، از سنگ گاهی آبی می‌جوشد، اما از دل‌های اینها هیچ خیری نمی‌جوشد انسان‌هایی در دنیا هستند که دلهای‌شان واقعاً مثل سنگ است، هیچ حرف حقی و هیچ سخن معقول و منطقی و هیچ‌ انگیزه‌ی انسانی در دل‌های اینها وجود ندارد و مشاهده نمی‌شود، مثل این قساوتمندان معروف عالم که انسان تعجب می‌کند، چگونه اینها در حقایق اینقدر سنگدل هستند؟!

اما اینکه مراد از حجاره در این آیه همین دل‌های سخت و سنگ باشد، برای این هم انصافاً هیچ دلیلی نداریم. وقودها الناس و الحجاره آتش‌گیره‌ی دوزخ خداوند، در قیامت انسان‌ها هستند و سنگ‌ها. بهرحال اینکه بگوییم این سنگ، یعنی دل‌های سخت همان انسان‌هاست، با قرآن نمی‌شود اینگونه روبرو شد که انسان از ذوق و سلیقه‌ی خودش یک معنایی را تصور کند و آن را به حساب قرآن بگذارد و بگوید مراد این است! نمی‌شود اینطور معنا کرد.

ای‌بسا همین الفاظ و عبارات قرآنی، معنا‌ی‌ی بسیار و دقیقی داشته باشد

البته باید عرض کنم: که ای‌بسا همین الفاظ و عبارات قرآنی، معنا‌ی‌ی بسیار و دقیقی داشته باشد و الان که من دارم برای شما بیان می‌کنم، در آن حدی که مطالعه دارم و دقت کردم، چیزی را از آن نمی‌فهمم، یعنی همان ظاهرش را حس می‌کنم.

اما یک انسان با معرفت بالا در یک توجه و تدبری، ناگهان ممکن است یک معنای بسیار ظریف و پرمغز و عمیقی را از همین جمله پیدا کند این چیزی است که نمی‌شود آنرا نفی کرد، این عبارت و این جمله که در کتابها هست تا آن جایی که بنده فهمیدم، گنجایش و تحمل این معنا را که برای شما بیان کردم ندارد و این معانی را نمی‌شود بر این کلمات بار کرد، اما ممکن است یک معنای ظریف و پرعمق دیگری داشته باشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:14 عصر )
»» تفسیر آقا 4

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(44): شرح لطائف معانی در تأمّلات قرآنی

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به شرح لطائف معانی در تأمّلات قرآنی و توضیحی پیرامون معنای کافر درقرآن پرداختند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان پیرامون لطائف معانی در تأمّلات قرآنی و توضیحی پیرامون معنای کافر در قرآن است که در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

لطائف معانی در تأمّلات قرآنی

بنده در تأمّلات قرآنی بارها اتفاق افتاده، بعد از آنکه یک آیه را بیشتر از صد مرتبه خواندم و یک معنای لطیفی را از آن نفهمیده بودم، وقتی برای صدویکمین بار می‌خوانم و دقت می‌کنم آن معنا را درک می‌کنم و حال اینکه آیه همان آیه است و من هم همان آدمی هستم که آیه را صدبار با دقت خواندم و نفهمیدم!

 مقام معظم رهبری
بعد از آنکه یک آیه را بیشتر از صد مرتبه خواندم و یک معنای لطیفی را از آن نفهمیده بودم، وقتی برای صدویکمین بار می‌خوانم و دقت می‌کنم آن معنا را درک می‌کنم و حال اینکه آیه همان آیه است و من هم همان آدمی هستم که آیه را صدبار با دقت خواندم و نفهمیدم!

آنوقت انسان تعجب می‌کند که چگونه این معنا را از آیه نمی‌فهمید، ولذا شما با انس به قرآن به این سلسله تأمّلات قرآنی‌ خودتان ادامه بدهید و با تدبر به قرآن مراجعه کنید، شاید بتوانید یک معنای لطیفی پیدا کنید.

البته توجه داشته باشید که هر چیزی به ذهن انسان آمد فوراً نباید بگود این معنای قرآنی است، بلکه باید ازلحاظ ترکیب زبانی، سازگار و قابل قبول باشد، نه اینکه اگر یک معنای دوری به ذهن کسی برسد فوراً بگوید مراد این است! چه دلیلی دارد که مراد آیه این است؟

باید انسان اهل زبان باشد تا بتواند معنا را از این جمله بیرون بیاورد و تا آنجایی که من می‌فهمم اینطور است که وقود آتش دوزخ سنگ است. چوب را دیده بودیم که در آتش بسوزد، اما آن آتش مشتعل و سوزنده‌ای که سنگ را می‌گدازد طبعاً آتش بسیار سختی است. این برای ترساندن ما و برای توجه‌دادن به ما است که بدانیم این حقیقت دارد.

یعنی این شکنجه برای انسان‌های ناسپاس و برای کسانی است که در این نشأه دنیوی ناسپاسی کردند و این چیزی است که امروز اینها با دست خودشان برای آنجا فراهم می‌کنند.

توضیحی پیرامون معنای کافر

پس اگر امروز ما خدای نکرده دچار وادی کفر به خدا شویم و از نعمت بزرگ هدایت الهی روی برگردانیم ناسپاسی‌ی آن نعمت بزرگ است که یک چنین شکنجه‌ای برای ما آماه شده: اعدت للکافرین: و اینکه می‌فرماید: این شکنجه برای کافران آماده شده است، کافر یعنی چه؟ و ناسپاسی‌ کدام نعمت الهی کفر است؟ آیا ناسپاسی نعمت نان و آبی که خدا بما داده؟ که البته ناسپاسی‌ اینها هم بد است، اما ناسپاسی‌ بزرگتر، ناسپاسی‌ هدایت خداست.

خدا راه را و وسیله‌ شناختن راه را در مقابل ما قرار داده و آن، خرد و اندیشه و قدرت تأمّل و عقلی است که در وجود ماست. لذا اگر ما این عقل را با جهالت‌ها و تعصب‌ها و خودخواهی‌ها و با کوتاهی کردن در تأمّل و اندیشه پوشاندیم، از راه هدایت منحرف شدیم و این ناسپاسی و کفران نعمت الهی است و کافر یعنی ناسپاس این نعمت.

 رهبر معظم انقلاب
اگر ما این عقل را با جهالت‌ها و تعصب‌ها و خودخواهی‌ها و با کوتاهی کردن در تأمّل و اندیشه پوشاندیم، از راه هدایت منحرف شدیم و این ناسپاسی و کفران نعمت الهی است و کافر یعنی ناسپاس این نعمت

البته ممکن است کسانی در جهالت بمانند به خاطر اینکه دست‌شان نرسد، مثل اینکه انسان متوسط معمولی در یک گوشه‌ی دنیا که نور هدایت به او نرسیده است و او هم دارد برای خودش به یک شکلی زندگی می‌کند، او را ما به این معنا کافر نمی‌گوئیم، یعنی این بی‌دین هست، اما کافر نیست بلکه کافر آن کسی است که با راه هدایت مقابله می‌کند و ناسپاسی یعنی مقابله کردن، والاّ اگر کسی نعمت را نشناخته باشد به او نمی‌گویند، کفران نعمت کرد.

پس باید نعمت را شناخته باشد و فکر را و اندیشه را و چشم بصیرتی را که خدا بما داده، بر روی حقایق عالم ببندد و حقایق وجود را نادیده بگیرد، لذاست که در قرآن می‌فرماید: الم نجعل له عینین (بلد - 8) آیا ما برای او دو چشم قرار ندادیم که را مقابل خودش را ببیند؟ یا در جای دیگری از قرآن می‌فرماید: انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفوراًً، انا اعتدناللکافرین سلاسل و اغلالاً و سعیراً (دهر - 3 و 4) آن کسانی که کفران نعمت الهی را بکنند برای آنها آفریدیم و قرار دادیم آتش دوزخ را.

اسلام و تمام ادیان برای این آمدند که انسان‌ها با اندیشه و فکر و آگاهی خود و با تبعیت از این فکر و آگاهی را کمال را پیدا کنند (نه اینکه چیزی را بفهمند و از آن تبعیت نکنند) و در این نشأه‌ دنیوی، یعنی در این فاصله‌ی بین ولادت و مرگ که یک نشأه‌ای از زندگی ماست و یک بخشی از نوار طولانی‌ زندگی ما را تشکیل می‌دهد (و نشأهی مهمتر آن بعد از مرگ است).

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
خدای متعال با این سخن: وقودها الناس و الحجاره: می‌خواهد دل این انسانی را که مخاطب آیه هست به این عظمت شکنجه‌ی الهی متوجه کند

راه هدایت را پیدا کنیم و با پیمودن راه کمال، خودمان را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنیم تا به مقامات عالیه‌ای که خدا برای انسان‌ها معین کرده برسیم و گر چنانچه ما این کار را نکنیم و این نعمت الهی را ناسپاسی کردیم، به مصیبت‌ها و شکنجه‌ها که خدا آماده کرده دچار خواهیم شد، اعدت للکافرین:

پس خدای متعال با این سخن: وقودها الناس و الحجاره: می‌خواهد دل این انسانی را که مخاطب آیه هست به این عظمت شکنجه‌ی الهی متوجه کند. این معنای مختصری پیرامون این آیه بود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:13 عصر )
»» تفسیر آقا 3

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(45): وظیفه‌ی انبیاء در بیان قرآن

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به تبیین وظیفه‌ی انبیاء در بیان قرآن پرداختند.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان پیرامون وظیفه‌ی انبیاء در بیان قرآن است که در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

در آیات زیادی از قرآن وظیفه‌ی پیغمبران اینگونه بیان شده است که بیایند به انسان‌ها بشارت بدهند و انذار کنند. مبشراً و نذیراً: یا در بعضی از آیات آمده است نذیراً للعالمین تو را فرستادیم برای ترساندن و این تعبیر در قرآن، هم در مورد پیغمبر ما و هم در مورد پیغمبران گذشته زیاد تکرار شده، (بشارت دادن و ترساندن که البته انذار و تبشیر بکار رفته)حالا به چه چیزی بشارت و از چه چیزی ترساندن است؟ که از عنوان بشارت دادن و انذار در یک جمله می‌توان گفت: بشارت یعنی نیک روزی، انذار یعنی ترساندن از تیره روزی و این حرفی است درست.

پس پیغمبران آمده‌اند تا انسان‌ها را بشارت بدهند به نیک‌روزیهایی که در صورت تبعیت از آئین الهی در انتظار آنهاست و این نیک‌روزی، هم شامل نیک‌روزی دنیوی و هم شامل نیک‌روزی بعد از مرگ است.

 مقام معظم رهبری
پیغمبران آمده‌اند تا انسان‌ها را بشارت بدهند به نیک‌روزیهایی که در صورت تبعیت از آئین الهی در انتظار آنهاست و این نیک‌روزی، هم شامل نیک‌روزی دنیوی و هم شامل نیک‌روزی بعد از مرگ است.

یعنی کسانی که از راه انبیاء تبعیت بکنند، دنیای خوبی هم خواهند داشت و کسانی که از راه انبیاء تبعیت نکنند دنیای‌شان هم دنیای بدی خواهد بود: و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشتاً ضنکاً (طه - 124) زندگی هم برای آنها زندگی‌ی سخت و تنگی خواهد شد.

البته اولین چیزی که به ذهن یک کسی که تدبر در اطراف این آیات و مفهوم قرآنی نکرده باشد، مطرح می‌شود، این است که: پس چگونه است که ما می‌بینیم برخی دین خدا را مورد توجه قرار نداده‌اند و آئین خدا را رد کرده‌اند، اما در عین حال زندگی‌های خوبی دارند؟ فرضاً مترفین تاریخ که با خوش‌گذرانی و عیش و نوش زندگی کردند و بعد مردند، خدا را هم نمی‌شناختند، بنابراین کجای معیشت اینها ضنک است؟ یا امروز مثلاً شما در میان ملت‌ها و دولت‌ها می‌بینید انسان‌هایی هستند که از زندگی راحتی برخوردارند، معیشت ضنک اینها کجاست؟ و متقابلاً مسلمان‌هایی را می‌بینید که زندگی‌ی بدی دارند؟

اولاً آن معیشت ضنک و سختی و تنگی‌ی زندگی فقط این نیست که انسان غذا برای خوردن پیدا نکند، یا فقط این نیست که انسان اگر خواست پول خرج بکند، پول در جیب خودش نداشته باشد تا خرج کند، یا اینکه اگر کسی پول در جیب داشته باشد و زندگی‌ی آسوده‌ای، بگوئیم این دیگر معیشت ضنک ندارد.

انسان علاوه بر این نیازها یک نیاز فطری دیگری هم دارد که آن نیاز فطری با این چیزها برآورده نمی‌شود. یعنی ممکن است در حال غفلت به سر ببرد، اما آن نیاز به حال خودش باقی باشد و آن نیاز آرامش قلب و طمأنینه است که جز با توجه بخدا و جز با کار برای خدا تأمین نخواهد شد.

 اطمینان و آرامش
آن کسی که از نعمت و عیش دنیوی برخوردار است. این، آن اطمینان و آرامش و سکینه‌ی روحی را ندارد، لذا هر لحظه برای او از دست دادن این نعمت یک دلهره است و هر لحظه‌ای از عمر خود را که از دست می‌دهد. یک خسارت و یک حسرت است،

آن کسی که از نعمت و عیش دنیوی برخوردار است. این، آن اطمینان و آرامش و سکینه‌ی روحی را ندارد، لذا هر لحظه برای او از دست دادن این نعمت یک دلهره است و هر لحظه‌ای از عمر خود را که از دست می‌دهد. یک خسارت و یک حسرت است، چون این چیزی را که دارد از دست می‌دهد به جای آن هیچ چیزی در دست او نخواهد بود. این انسانی که از زندگی خوش و عیش و نوش و راحتی برخوردار است بطور دائم یک حزنی گریبانگیر اوست. ممکن است غافل و مست باشد، اما لحظات زیادی در زندگی او هست که متوجه می‌شود یک چیز قیمتی را که همه‌ی هستی اوست دارد بسرعت از دست می‌دهد و آن لحظات خوش زندگی است که هیچ چیز جای آنها را پر نخواهد کرد.

دغدغه هر آسایشی را برای انسان تلخ می‌کند. هر همورای را تبدیل به ناهمواری می‌کند، ولذا این چه زندگی کردنی است؟! حالا فرض کنید: همین آدم ولو این معیشت راحت را هم نداشته باشد، اما حرکت او و کار او بر اساس عقیده‌ی او و مطابق رضای خدا باشد، ایمان دارد، ولو ایمانش ایمان کاملی هم نباشد، اعتقاد دارد که طبق ایمان خودش و در راه خدا دارد، حرکت می‌کند.

لهذا این ساعاتی را که از دست داده مایه‌ی غم و غصه و دغدغه‌ی او نیست و می‌داند که در مقابل از دست دادن هر لحظه‌ای یک دست‌آوردی دارد، مثل کسی که دارد یک پولی را خرج می‌کند، اما جنسی را می‌خرد که سرمایه‌ی اوست.

یعنی اگر چه سرمایه‌ی پولی‌ی خودش را از دست می‌دهد، اما در عوض دارد سرمایه‌ی جنسی تأمین می‌کند و با از دست دادن پول احساس خسارت نمی‌کند، چون در مقابل آن پول چیزی را ذخیره می‌کند و لذا اگر این را مقایسه کنید با کسی که وارد بازاری شده، پول را دارد خرج می‌کند و چیزهایی می‌خرد و می‌خورد و تمام می‌شود، یا با کسی که پولش را در بازار دزد می‌برد و یا گم می‌کند، هر دوی آنها پول را از دست داده‌اند، اما حال آن اولی که در مقابل هر ریال از پول‌هایش خریده و در جایی گذاشته، با حال این دومی که پولش را گم کرده یا دزد برده و یا چیزی خریده و همانجا نابود شده یکسان نیست.

 نیت خدایی
این آدم اگر اشتباه هم کرده باشد، خدای متعال به او اجر می‌دهد، چون نیتش، نیت خدایی است و هر حرکتش حرکت در راه خداست.

زیرا این دومی احساس می‌کند چیزی ندارد، اما او احساس می‌کند چیزی دارد و این حالت‌ همان کسی است که لحظات ذی‌قیمت حیاه او را دارد خرج می‌کند در راهی که آن راه را، راه خدا می‌داند و برای خدا کار می‌کند.

این آدم اگر اشتباه هم کرده باشد، خدای متعال به او اجر می‌دهد، چون نیتش، نیت خدایی است و هر حرکتش حرکت در راه خداست.

اما دغدغه‌ی از دست دادن اصلی‌ترین سرمایه یک انسان، یعنی سرمایه حیاه و سرمایه عمر و سرمایه‌ی این لحظات و آنات نمی‌گذارد انسان خوش بگذراند و خوش گذراندن یک آدم مست و یک آدمی است که مشروبات الکلی مصرف می‌کند، البته در آن برهه‌ی مستی یک حالت غفلتی به او دست می‌دهد که نمی‌گذارد آن غم را بطور عمیق احساس بکند و بعد از آنکه آن لحظه گذشت و این مستی، از سر او پرید، باز همان دردها به سراغش می‌آید.

انسانی که از خوشی و مستی‌ی زندگی‌ی راحت برخوردار است، ناراحتی وجدان و ناراحتی از گذشت عمر دارد، ولذا آرامش و طمأنینه متعلق به انسان مؤمن است و لاغیر.

پس بنابراین: اگر کسی تصور کند آن کسانی که دین و ایمان ندارند، ممکن است زندگی خوش و راحتی داشته باشند، اینطور نخواهد بود و این زندگی ولو به صورت ظاهر خوب باشد، اما از لحاظ باطن دچار مشکل است.

  رهبر معظم انقلاب
اگر کسی تصور کند آن کسانی که دین و ایمان ندارند، ممکن است زندگی خوش و راحتی داشته باشند، اینطور نخواهد بود و این زندگی ولو به صورت ظاهر خوب باشد، اما از لحاظ باطن دچار مشکل است.

نکته‌ی دیگر اینکه: ملت‌هایی را که شما می‌بینید، در دنیا پیشرفت کردند و به زندگی خوب رسیدند که ثروت دارند، قدرت دارند، وسایل آسایش زندگی دارند، همه‌ی اینها را دین به انسان می‌دهد، منتها با تعلیمات درست، یعنی اگر جوامع بشری به کار و تلاش صحیح و برنامه‌ریزی شده و به پا گذاشتن روی شهوات زودگذر و به هدف‌گیری بنای عالم توجه کرد و مقداری از خودگذشتگی نشان داد، زندگی اینها بطور نسبی خوب خواهد شد و همه‌ی اینها تعالیم دین است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:12 عصر )
»» تفسیر آقا 2

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(46): اهمیت دادن به کار در جوامع اسلامی

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به تبیین اهمیت دادن به کار در جوامع اسلامی پرداختند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان پیرامون اهمیت دادن به کار در جوامع اسلامی است که در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

حالا اینکه می‌بینید فرضاً جوامع اسلامی به کار اهمیت نمی‌دهند، اینها اسمشان اسلامی است، اما این اهمیت ندادن اسلامی نیست، یا جوامع غربی و یا مثلاً اینکه جامعه‌ی ژاپن برای نفس کار اهمیت قائلند، آنها جوامع غیر اسلامی هستند، لکن این حرکت و این صفت و اخلاق‌شان، صفت و اخلاق دینی و اسلامی است یا اینکه می‌بینید مثلاً یک محقق مسلمان و یک عالم، یا دانشمند مسلمان، برای اینکه علم خود، و دانش خود و فکر خودش را مصرف کند، بفکر این است که از این راه چقدر پول در خواهد آورد؟

فرضاً اگر یک پزشکی است که به جای اینکه برود در آزمایشگاه پزشکی یا در مرکز تحقیقات پزشکی بنشیند و تحقیقات پزشکی بکند، همان دو ساعت، 3 ساعت را مثلاً در مطب خودش می‌گذراند، چون درآمد این 2 ساعت مطابق چند برابر درآمدش در آزمایشگاه است. و لذا طبیعی است که یک چنین جامعه‌هایی که یک چنین انسان‌هایی دارند، به جایی نمی‌رسند.

 صفت اسلامی و دینی
این خصلت و این گذشت از راحتی زودگذر و به اصطلاح کوتاه مدت، یک صفت اسلامی و دینی است که حالا اتفاقاً آن انسان غیرمسلمان به این صفت آراسته شده

اما فلان محقق غیر مسلمان به جای اینکه برود از معلومات خودش پول بسازد و استفاده‌های پولی ببرد، می‌رود در آن اطاق و پستوی تاریک و گرم و ناراحت خانه‌ی خودش می‌نشیند و شروع می‌کند، مثلاً روی فلان پدیده‌ی طبیعی کار و مطالعه می‌کند و با عشق ورزیدن به او یک دانشی و یک کشف بزرگی را به انسانیت عرضه می‌کند.

این خصلت و این گذشت از راحتی زودگذر و به اصطلاح کوتاه مدت، یک صفت اسلامی و دینی است که حالا اتفاقاً آن انسان غیرمسلمان به این صفت آراسته شده و این صفت را به کار بسته و این صفت است که آن اثر را می‌بخشد.

این خصلت‌های خوب انسانی را همه‌ی ادیان به مخاطبان خودشان توصیه کرده‌اند که بعضی از ملت‌ها بعلت شرایط تاریخی و حاکمیت‌های بد و شرایط جغرافیائی و مسائل گوناگونی که دارند از این خصلت‌ها به دورند، ولو اینکه اسمشان هم مسلمان است یا متدین به دینی هستند، ولذا طبیعی است که اینها از آثار این خصلت‌ها خوب بهره نخواهند برد، اما بعضی از انسان‌ها و بعضی از جوامع دیگر که بعلت شرایط جغرافیائی و شرایط تاریخی و وضع حکومت‌ها در دنیا برایشان پیش آمده، اینها این خصوصیات را پیدا کرده‌اند.

فرض کنید فشاری که در جنگ جهانی دوم به ملت ژاپن وارد آمد، این ملت را آنچنان متحول کرد که به دنبال پیشرفت‌ها رفتند و به پیشرفت‌های علمی رسیدند.

 مقام معظم رهبری
آن ملتی که اینها را ندارد، ولو اعتقاد دینی هم داشته باشد، اما از دین‌داری به همین مقدار کاستی دارد نمی‌شود او را یک ملت دین‌دار دانست

فشارهای جنگ مثلاً ملت‌هایی را به کار وا می‌دارد. فشار گرسنگی ملت را به کار وا ‌می‌دارد. تشویق دولت‌ها ملت را به کار وا می‌دارد و همه‌ی این عوامل موجب می‌شود تا این صفات در بعضی از ملت‌ها رشد کند و در بعضی از ملت‌ها رشد نکند و این اختصاص ندارد به اینکه این ملت دین دارد یا نه.

این صفات، صفات دینی است و آن ملتی که اینها را ندارد، ولو اعتقاد دینی هم داشته باشد، اما از دین‌داری به همین مقدار کاستی دارد نمی‌شود او را یک ملت دین‌دار دانست.

بنابراین این بشارت دادن انبیاء بشارت دادن به یک زندگی راحت و یک آینده‌ی توأم با همه‌ی زیبائی‌های بشری و انسانی با به کار بستن همه تعلیمات دینی است و نقطه مقابل مرحله‌ی انذار یعنی ترساندن از یک زندگی‌ی سخت و دشوار به خاطر به کار نبستن، تعالیم دینی و آموزش‌های دینی و استفاده نکردن از راهنمائی‌های دین و عمل نکردن به آنهاست که از جهات مختلف زندگی‌ی سخت دنیوی در انتظارشان هست.

البته اگر کسی از این پیغمبر پیروی نکند و رسالت او را هم نپذیرفته باشد، اما عقل خودش را قاضی قرار بدهد و به بعضی از این تعالیم که بفهمد درست است عمل بکند، همان سود را در دنیا خواهد برد و این یک بخشی از انذار و تبشیر است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:9 عصر )
»» تفسیر آقا

تفسیر قرآن مقام معظم رهبری(47): تأثیر انذار و تبشیر در آخرت

گروه سیاسی: رهبر معظم انقلاب در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر قرآن خود، به تبیین تأثیر انذار و تبشیر در آخرت پرداختند.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات تفسیر قرآن خود به تبیین واژه‌های بنیانی و آیات کلام‌الله ‌مجید می‌پردازند. این خبرگزاری با عنایت به رسالت قرآنی خود بر آن است تا بصورت سلسله‌وار نظرات معظم‌له را در موضوعات مختلف قرآنی به مخاطبین خود ارائه دهد.

متن ذیل، نظرات ایشان پیرامون تأثیر انذار و تبشیر در آخرت است که در ادامه جلسه بیست ‌و ششم تفسیر ایشان بیان شده است؛

اما بخش مهم مطلب و آن نکته‌ی اصلی که می‌خواستم عرض کنم: این است که عمده‌ی انذار و تبشیر پیغمبران مربوط به بعد از مرگ است، یعنی انسان‌ها را از عواقب بدرفتاری در دنیا ترساندن که در آخرت اثر خواهد کرد، و مژده دادن به عواقب خوش رفتاری در دنیا که در بهشت اثر خواهد کرد.

 مرحله‌ی بعدی زندگی‌ی ما
مرحله‌ی بعدی زندگی‌ی ما از مرحله‌ی فعلی‌ی زندگی‌مان کامل‌تر است. امروز ما اسیر و محدود به چهار دیوار جسم هستیم. گرچه عقل‌مان پرواز می‌کند و بینش ما همه‌جا را سیر می‌کند و اراده‌ی ما بر بسیاری از چیزها فائق می‌آید

این جزء مسائل مورد اتفاق تمام ادیان است که زندگی بشر در این نشئه تمام نمی‌شود و ما بعد از آنکه مردیم و این جسم از کار افتاد یک مرحله‌ی جدیدی از زندگی برایمان شروع خواهد شد، همانطور که قبل از به دنیا آمدن مرحله‌ای از زندگی را بصورت ناقص‌تر از آنچه امروز داریم، بدون داشتن عقل و اراده و خصوصیاتی که الان داریم، داشتیم.

مرحله‌ی بعدی زندگی‌ی ما از مرحله‌ی فعلی‌ی زندگی‌مان کامل‌تر است. امروز ما اسیر و محدود به چهار دیوار جسم هستیم. گرچه عقل‌مان پرواز می‌کند و بینش ما همه‌جا را سیر می‌کند و اراده‌ی ما بر بسیاری از چیزها فائق می‌آید، اما محدودیت‌های جسمی برای‌مان هست، لکن در آن نشئه این محدودیت جسمی وجود ندارد و انسان به معنای بسیار وسیع‌تری بی‌نهایت می‌شود (اگر چه در دنیا هم یک بی‌نهایت‌هایی مجازی در وجود بشر هست، چون بی‌نهایت به معنای حقیقی فقط خدای متعال است) یعنی انسان در نشئه‌ی بعد از مرگ و عمدتاً در قیامت و بهشت و دوزخ یک سعه‌ی وجودی پیدا می‌کند.

این چیزی است که ادیان نسبت به او اتفاق نظر دارند و در آن نشئه‌ دو قسم زندگی هست: یکی زندگی‌ی خوش و راحت و از همه جهت کامل، و دیگری زندگی‌ی تلخ و سخت و در حد اعلای شکنجه و سختی است.

آن اولی اسمش بهشت است و آن دومی اسمش جهنم است، که ما امروز با مقیاس‌ها و پارمترهای این دنیا نمی‌توانیم بهشت و جهنم را بشناسیم، درست است که در آنجا گفته‌اند جنات تجری من تحتها الانهار (5 - فتح) باغستان‌هایی هست که جویبارها در آنها روان هستند و این یک چیزی است که آن حقیقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزدیک می‌کند، اما این، همه‌ی آن حقیقت نیست.

خطاست اگر کسی خیال کند بهشت یک باغ باصفائی است و جویها و درخت‌های خوبی دارد! اگر این بود دیگر وجود آن نشئه لزومی نداشت، چون در این نشئه هم باغ و جوی و جویبار هست، ما مسائل بعد از مرگ را با مقیاس‌های این دنیا نمی‌توانیم بسنجیم.

 همه‌ی حقیقت
درست است که در آنجا گفته‌اند جنات تجری من تحتها الانهار (5 - فتح) باغستان‌هایی هست که جویبارها در آنها روان هستند و این یک چیزی است که آن حقیقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزدیک می‌کند، اما این، همه‌ی آن حقیقت نیست.

همچنانکه اگر جنین در رحم مادر فرضاً شعور و هوش پیدا می‌کرد و می‌خواستند با او راجع به مسائل نشئه‌ی خارج از رحم مادر حرف بزنند، برایش قابل درک نبود و مثلاً نمی‌توانست درک کند که حرکت کردن، جست و خیز کردن، این‌جا و آن‌جا رفتن و چیز خوردن از دهان چگونه است؟ یعنی او که فقط از طریق بند ناف خودش تغذیه می‌کند مسائل نشئه‌ی دنیوی برایش تصور نیست. البته جنین در رحم مادر، هوشمندی و درک ندارد و این فقط یک مرض است که چنین چیزی را او نمی‌توانست بفهمد.

در روایت هست که اگر مورچه بخواهد برای خدای عالم تصوری بکند، یک چیزی شبیه به خودش که دو شاخک داشته باشد تصور خواهد کرد. بنابراین: ما، در محدوده‌ی ذهن و تصور خودمان فکر می‌کنیم و نمی‌توانیم درست آن حقایقی را که مربوط به آن نشئه هست که بکلی با این نشئه تفاوت دارد تصور بکنیم.

اما آنها وجود دارد و با تصور نکردن ما واقعیت تغییر نمی‌کند و آن حقایق ضامن حرکت ما در اینجاست، که انسان‌ها به انگیزه‌ی آن زندگی حرکت‌هایی می‌کنند و هیچ عاملی در دنیا قادر نیست جلوی آن حرکت‌ها را بگیرد.

حرکت با شوق نعمت‌های الهی در بهشت و در پرهیز از عذاب الهی در دوزخ، حرکتی است که انسان های مؤمن را در طول تاریخ آنچنان ساخته که هیچ عاملی نتوانسته است روی آنها اثر بگذارد. این تبشیر و انذار را که در قرآن هست، بعضی می‌خواهند با مقایس‌های ماده اندازه بگیرند! ما متأسفانه بعضی از این گروهک‌های التقاطی را دیدیم که وقتی راجع به دوزخ بحث می‌شود، فوراً ذهنشان می‌رفت به سوی دوزخ دنیا و اگر چنانچه پیرامون آتش جهنم بحث بشود، فقط در مقیاس این دنیا بحث می‌کنند، و حال اینکه اگر پیغمبران می‌خواستند بگویند فقط مربوط به این دنیاست، ممکن بود یک زبان و یک تعبیراتی را بکار ببرند که انسان‌ها بفهمد.

 ماورای این عالم
چرا نمی‌توانیم فرض کنیم که ماورای این عالم جسم یک عوالم ناشناخته‌ی ملکوتی هم هست که وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمی‌تواند آنها را درک کند؟

چرا می‌گویند بهشت و چرا می‌گویند جهنم و چرا می‌گویند آتش؟ بعضی از گروهک‌های التقاطی در نوشته‌ها و کتابهای‌شان به عنوان تفسیر قرآن. کلمات قرآنی را که اشاره به آن نشئه هست و همه‌ را به نشئه‌ی دنیا حمل و معنا می‌کردند، در حالی که این همان دید محدود مادی است.

چرا ما نمی‌توانیم از همین محدوده‌ی زندگی مادی خارج بشویم؟ و چرا نمی‌توانیم فرض کنیم که ماورای این عالم جسم یک عوالم ناشناخته‌ی ملکوتی هم هست که وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمی‌تواند آنها را درک کند؟

مگر نمی‌بینیم که دانش بشری با همه‌ی عظمتش حتی در محدوده‌ی جسمانی هم، هنوز به اعماق نرسیده؟ حقیقت جسم بشر و بسیاری از این حقایق عالم مادی هنوز کشف نشده، چگونه تصور می‌کنیم که این ذهن محدودمان باید بتواند عوامل ماورای این عالم را اگر باشد کشف کنیم؟

پیغمبران صادق مصدق با سخن وحی الهی دارند بما می‌گویند این عوالم هست و باید برای آن عوالم تلاش کرد و از عذاب آن عوالم باید ترسید! امیرالمؤمنین (ع) بزرگترین مرد تاریخ اسلام بعد از پیغمبر می‌فرماید: شغل من الجنه و النار امامه آن کسی که بهشت و دوزخ پیش روی اوست. از هر هدف دیگری ذهنش منصرف و مشغول است.

به فکر این است که خودش را بتواند به بهشت الهی برساند و از عذاب دوزخ الهی خودش را دور کند این آن توضیح مختصری بود که درباره‌ی آیه خواستم عرض کنم، که البته در خلال بحث تفسیری به مواردی از این قبیل خواهیم رسید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 12:6 عصر )
»» شیعیان بحرینی

میدان لولو!!! با بطری آب و تخم مرغ و سبزی خوردن

ابتکار جدید بچه ها برای حمایت از شیعیان بحرینی با ساخت میدان لولو با بطری آب،لیوان وتخم مرغ.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( شنبه 91/3/27 :: ساعت 12:56 عصر )
»» کلام امیر(علیه السلام)

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: از لغزش جوانمرد درگزرید، زیرا جوانمردی نمی لغزد جز آنکه دست خدا او را بلندمرتبه می سازد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید جندالمهدی ( شنبه 91/3/13 :: ساعت 11:12 صبح )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

راه تشویق نوجوانان به نماز
ادامه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 27769
» درباره من

جند المهدی

» آرشیو مطالب
خرداد 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
###@وطنم جزین@###
عکس و مطلب جالب و خنده دار
قیدار شهر جد پیامبراسلام
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
کلبه درویشی
بلوچستان
شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه
►▌ استان قدس ▌ ◄
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
ساعت یک و نیم آن روز
تسنیم عشق
.: شهر عشق :.
88783
رویای شبانه
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
بادصبا
ایران

دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
تبسمـــــیـ بهـ ناچار
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منتظر مفرد مذکر غایب
ابـــــــــــرار
محمدمبین احسانی نیا
عطر یاس
حرف های تنهایی
دل شکســــته
سعادت نامه
معارف
به تلخی عسل
S&N 0511
عشق
Deltangi
خنده بازار
گروه اینترنتی جرقه داتکو
بلندآسمان
دختر و پسرای ایرونی
wanted
خداجون دوستت دارم
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کشکول
هیئت
همسنگران شهدا در زارچ
همسایه خورشید
شاسوسا
عرفان وادب
حال من را غزل افاقه نکرد
به شوق منجی «صاحب الزمان»
بیا ازدواج کنیم
تکه ابر...
یوزرنیم و پسورد نود 32- username and password nod 32
دلنوشته های یه عاشق!
delshekasteh
•.♥.• تــــبــلــیـــغــات رایـــگــان •.♥.•
نگاه جدید
احساس ابری
*کوچه پس کوچه های رفاقت*
...ثانیه ها
دنیایی کوچک من
چهارده خورشید
نوجوونی از خودتون
چرک نویس

ME&YOU
صدای نی ریز
فانوس
*نســـــل چـــــهارم*
جهاد ولایت
black boy
* امام مبین *
سکوت شبانه
الله ابهی
شاید طنز شاید...
جوک و خنده
جوجو
لاو اس ام اس
دو بال پرواز
دکتر علی حاجی ستوده
گمنام
زنگ تفریح
بشارت هودر
جانم فدای امام علی النقی(ع)
ایران سرای من
nanazi
عاشق فوتبال
باش باش باش

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان

















































» طراح قالب